نامه ای به خدا

ساخت وبلاگ

نامه ای به خدا .

 

سلام خوبی؟منو میشناسی؟ من همونم که تورو همیشه اذیتت میکنم همون که میگه خیلی دوست داره اما اذیتت میکنه ها!!!

 

چرا دیگه حالمو نمی پرسی میدونم با کارهام ازمن قهری اما بذار یه چیزی بگم ببخش که ناراحتت کرررردددم ببخش ببخش... تو بزرگی مثل من قلبت کوچیک نیست که زود ترک برداره!!!

 

صبح که از خواب بیدارشدم رفتم ملاقات خودم جلوی آینه چقدر لاغر چقدر رنگ پریده چقدر تنهاو چقدر سرگردان، از خودم وحشت کردم، زود خودمو کنار کشیدم قلبم تندتند میزد نه من اینو نمیشناسمش من اینی که هست نبودم...تو میشناسیش؟

 

خدایا چقدر اینی که جلو آینه ست تنش زخمی چرا؟

 

خدایا مگه این بنده تو نیست چرا اینقدر تنهاست؟

 

خدایا چه چیزی اینجوری ناامید وسرگردونش کرده؟

 

خدایا اونی که الان ایننقدر داغونش کرده چیه، کجاست؟

 

خدایـــا این ادمت خیلی تنها وخسته ست نگاهش کن پر از بغض هایه که تمومی نداره خدایا اگه بدم یا بدی کردم منو ببخش بذار سرمو بذارم روشونه مهربونتو اشک بریزم اندازه تمام لحظه های زجرآور زندگیم...

 

خدایا دلتنگتم دلم شکسته بیا ببرش پیش خودت من بدم اما تو که خوبی مهربونی نگاش کن دیگه حتی توان گریه کردنم نداره فکر کنم دیگه وقتش ببریش پیش خودت!!!

 

راستی اون منتظرت میمونه ها!!!

 

گمنام زمان...
ما را در سایت گمنام زمان دنبال می کنید

برچسب : نامه ای به خدا ,خدا,بنده خدا,ناامیدی,تنهایی,بغض, نویسنده : Gomnam 313 gomnam313 بازدید : 278 تاريخ : 9 آذر 1394 ساعت: 11:52